دنباله دار: کاوش در اعماق
دکتر امیرحسین جلالیندوشن
شباهتها و تفاوتهای مکاتب روانکاوی: سود و زیان
یادداشتهای دنبالهدار ستون «کاوش در اعماق» قصد دارد به دنیای جذاب مکاتب روانکاوی بپردازد و شباهتها و تفاوتهای آنها را بررسی کند. با کنکاش در اصول اصلی مکاتب روانکاوانهی جریان اصلی همانند روانکاوی فرویدی و لکانی، نظریهی روابط ابژه، روانشناسی خویشتن، بینالاذهانی و ارتباطی ما راههای متنوعی را کشف خواهیم کرد که از طریق آنها این مکاتب به درک رفتار انسانی، رشد شخصیت و مداخلات درمانی پیشنهاد میکنند.
در قلمرو رو به رشد علوم اعصاب و روان، دیدگاههای نظری مختلفی برای روشن کردن پیچیدگیهای ذهن انسان پدیدار شده است. در میان این دیدگاهها، روانکاوی یک مکتب فکری برجسته و تأثیرگذار است. راهی که با فروید آغاز شد، ولی به فروید ختم نشد و نظریههای پیشگامانهی فروید بنیانگذار منجر به توسعه مکاتب روانکاوی متعددی شد که هر کدام مفاهیم و کاربردهای منحصر به فرد خود را داشتهاند.
در حالی که این مکاتب روانکاوانه در این باور که فرآیندهای ناخودآگاه به طور قابل توجهی تجربه انسان را شکل میدهند، پایه مشترکی دارند، اما در دیدگاههای خود در مورد مفاهیم کلیدی مانند ساختار ذهن، ماهیت ناخودآگاه، و نقش تجارب اولیه دوران کودکی متفاوت هستند. از طریق تجزیه و تحلیل تطبیقی، تلاش میکنم به زبانی ساده هر دو سویهی شباهت و تفاوت را در میان این مکاتب تأثیرگذار برجسته کنم و پرتوهای غنی تفکر روانکاوانه را روشن نمایم.
علاوه بر این، این کاوش نه تنها درک ما را از چشمانداز روانکاوی عمیقتر میکند، بلکه بینشهای ارزشمندی را در مورد دیدگاههای متنوعی که حوزهی روانشناسی را به عنوان یک کل شکل میدهند، ارائه میدهد. با شناخت شباهتها و تفاوتهای میان مکاتب روانکاوی، میتوانیم طیف پر جنب و جوش نظریههایی را که هدفشان کشف پیچیدگیهای روان انسان و ارائه راهنمایی برای شیوههای درمانی است، مورد بازشناسی قرار دهیم.
رونمایی از ذهنها
نمونهای از یک بررسی تطبیقی از ایدههای اصلی کلاین و فروید
محور کار فروید مفهوم ضمیر ناخودآگاه است که او معتقد بود امیال پنهان، خاطرات سرکوب شده و تعارضات حل نشده را در نسبتی پویا و سیال در خود جای میدهد. این ناخودآگاه است که ارباب ماست و افکار، احساسات و رفتارهای ما را شکل میدهد. فروید همچنین مدل سهجانبهای از ذهن را معرفی کرد تا تعامل انگیزههای غریزی، خردورزی و وجدان اخلاقی را در روان انسان توضیح دهد.
از سوی دیگر، ملانی کلاین بر اهمیت روابط اولیه و دنیای درونی نوزاد به عنوان تأثیرگذاران حیاتی بر رشد شخصیت تأکید کرد. او مفهوم “پستان خوب” و “پستان بد” را معرفی کرد، که نمادی از بازنمایی درونی نوزاد از تجارب مراقبتی و ناامیدکننده است که روابط بعدی و عملکرد روانی آدمیزاده را شکل میدهد.
در حالی که فروید و کلاین در تئوری روانکاوی پایه مشترکی دارند، آنها در مفهومسازی ایدههای کلیدی با هم تفاوت دارند. تمرکز فروید بر اولویت غرایز جنسی و پرخاشگرانه به عنوان نیروهای محرکه رفتار انسان با تأکید کلاین بر مراحل اولیه روابط ابژه و تأثیر متقابل عشق و پرخاشگری در تضاد است. کلاین همچنین مفهوم موقعیت افسردهوار را معرفی کرد که احساس گناه و تمایلات جبرانی نوزاد را برجسته میکند، در حالی که نظریه فروید بر اضطراب اختگی، و ادیپ لنزی متفاوت در مورد رشد میدهد.
از طریق تجزیه و تحلیل تطبیقی، میتوانیم جنبههای مشترک و متمایز ایدههای عمده فروید و کلاین را آشکار کنیم و تکامل و گسترش تفکر روانکاوانه را مشاهده نماییم. با بررسی تئوریهای آنها در کنار هم، ما به درک عمیقتری از پیچیدگی.های ذهن انسان، نقش تجربیات اولیه و تعامل بین انگیزههای غریزی و پویاییهای رابطه دست مییابیم.
هدف این بررسی تطبیقی نه تنها غنیسازی دانش ما از روانکاوی، بلکه نشان دادن دیدگاههای متنوعی است که این رشته را شکل و شخصیت دادهاند.
تحول پایانناپذیر: مکاتب فکری روانکاوی پس از فروید
چندی پیش اعلام شد موزهی فروید قرار است نمایشگاهی موقت در موزه با عنوان بنیانگذاران مکاتب روانکاوی مکاتب فکری مربوطه را معرفی کند و طی مصاحبههای ویدیویی با نمایندگان امروزی این دیدگاهها ادبیات جاری هر مکتب را نشان دهد. متنهای مقدماتی و مصاحبههای تصویری نمایشگاه در وبسایت موزهی فروید موجود است.
یادداشت پیشگفتارگونهای که بر این مجموعه نگاشته شده اذعان میکند روانکاوی- که به سختی میتوان به صورت مفرد در مورد آن صحبت کرد – در حال حاضر یک رشتهی یکپارچه و همزمان تکه تکه است، که گاهی اوقات در برخی مکتبها به انسجام میرسد. پویش روانکاوی در زمانهی کنونی، زمینهای پر جنب و جوش و متنوع از تحقیقات و کنش بالینی است. امروزه رویکردهای نظری با آخرین دیدگاههای پزشکی و علوم اعصاب ترکیب شدهاند و درمانهای روانکاوی موضوع تحقیقات تجربی شدهاند. علاوه بر این، روانکاوی اکنون تحت تأثیر نقد فمینیستی و گفتمانهای متعدد در مطالعات فرهنگی و علوم انسانی، و همچنین از زمینههای فرهنگی متفاوت است.
این وضعیت هنوز عمیقاً در تفکر زیگموند فروید و این فرض او مبنی بر اینکه نزدیک شدن به ناخودآگاه کاری است که هرگز نمیتوان آن را تکمیل شده تلقی کرد، ریشه دارد.
نمایشگاه Analysis Interminable پنج مکتب روانکاوی معاصر را معرفی میکند که شباهتها و تمایزات آنها نشان میدهد که روانکاوی دانشی پیچیده و مترقی در باب ناخودآگاه است. در این نمایشگاه آرای کلاین، ژک لکان، لاپلانژ، کهوت و استیون میچل عرضه شده؛ نمونهای از چندصدایی، که منادی آن موزهی فروید است.
در ادامهی این ستون دنبالهدار، کاوش ما در تمایزها و تشابههای مکتبهای مختلف در پرتو ترجمهی متنهای گزیدهی موزهی فروید که با برداشتهای نویسنده همراه خواهد شد شکلی تازه خواهد یافت.
دیدگاهتان را بنویسید